سخن نو

به وبلاگ سخن نو خوش آمدید

سخن نو

به وبلاگ سخن نو خوش آمدید

من اعتراض دارم

حتما شما هم آنچه را که می خواهم بگویم متوجه شده و قبول دارید.

با آغاز سال جدید حرف و حدیث های مختلفی در خصوص افزایش 20 تا 25 درصدی حقوق کلیه کارمندان و کارگران و حتی بازنشستگان محترم در محافل مختلف مطرح گردیده است. اما از سوی دیگر چند ماهی است که قیمت برخی اقلام مواد غذائی در بازار افزایش نیافته است. از جمله آن ها می توان به انواع نان بویژه نان بربری و اغلب مواد لبنی همچون ماست و شیر و پنیر اشاره کرد.


با توجه به اینکه در ماه های اخیر همواره با افزایش نرخ تورم ماهانه مواجه بوده ایم و این امر به مرور سبب تضعیف و آسیب پذیری افشار محترم تولیدکننده و توزیع کننده را فراهم می آورد، لذا از مسئولین امر خواهشمند است تا با لحاظ نمودن مراتب فوق، اقدامات لازم را در جهت افزایش قیمت اقلام یادشده و سایر اقلام مشابه دیگر معمول داشته و نتایج را در اسرع وقت به اطلاع مصرف کنندگان محترم برسانند.

کلاغ عاشق

یه روزی آقای کلاغ ،
یا به قول بعضی زاغ

رو دوچرخه پا می‌زد،
رد شدش از دم باغ


پای یک درخت رسید ،
صدای خوبی شنید

نگاهی کرد به بالا ،
صاحب صدا رو دید

یه قناری بود قشنگ ،
بال و پر ، پر آب و رنگ

ادامه مطلب ...

کمی بخندیم

سال نو مبارک.

امروز آغاز سال نوی خورشیدی است.

این بهترین بهانه برای شاد بودن است.

پس کمی با هم شاد باشیم.


ادامه مطلب ...

اضافه کاری شاعر

شعری اندر مصیبت‌های شاعری از دکتر کاووس حسن‌لی


اول صبح شنبه از منزل

با امید و انرژی کامل

ظاهرم را کمی صفا دادم

ساعت هفت راه افتادم

چشمم اول در آن سحرگه شاد

به نگهبان پارکینگ افتاد

بر خلاف همیشه با خنده                               

زود آمد به محضر بنده

که: «خدا لطف‌ها به ما کرده                           

که مرا خادم شما کرده

ادامه مطلب ...

اندر حال و احوال این روزهای جیب های آقایان

سفر باد صبا آفت جان خواهد شد

عید می آید و اجناس گران خواهد شد.

همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد

و سراپای وجودم نگران خواهد شد.

می زنم ساز مخالف، دو سه روزی، اما

عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد.

پول را با علف خرس یکی می داند

فکر کردید که منطق سرشان خواهد شد؟

کل عیدی و حقوقم به شبی خواهد رفت

بر سر جیب بغل فاتحه خوان باید شد.

ورژن جدید داستان روباه و کلاغ‎

کلاغ پیری تکه پنیری دزدید و روی شاخه درختی نشست.
روباه گرسنه ای که از زیر درخت می گذشت، بوی پنیر شنید، به طمع افتاد و رو به کلاغ گفت:
ای وای تو اونجایی، می دانم صدای معرکه ای داری!چه شانسی آوردم!
اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان …

کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت:
این حرفهای مسخره را رها کن اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم.
روباه گفت: ممنونت می شوم ، بخصوص که خیلی گرسنه ام ، *اما من واقعاً عاشق صدایت هم هستم

ادامه مطلب ...