سخن نو

به وبلاگ سخن نو خوش آمدید

سخن نو

به وبلاگ سخن نو خوش آمدید

برخی ایرانی ها - برخی خارجی ها

در طول یکی دو دهه اخیر، خیلی مد شده که در بسیاری مسائل خود را با خارجیان مقایسه می کنیم. از آنها الگوبرداری می کنیم و دوست داریم در مواردی پا جای پای آنها بگذاریم. بسیاری از این موارد خوب است یا حداقل بد نیست. اما برخی موارد مذموم و نکوهیده است. زیرا ترویج دهنده اسرافگرائی و تجمل گرائی و دورشدن از رعایت حال محرومان است که قصد پرداختن به آن را در این مطلب ندارم.

آنچه که از دیدی دیگر برایم جالب به نظر آمد و سبب اصلی نوشتن این مطلب شد، آن بود که ما در بسیاری از موارد از خارجی ها الگو می گیریم که می تواند ضرورتی هم نداشته باشد. در عوض در مواردی اگر از خارجی ها الگوبرداری کنیم بهتر است و سبب رفع نقصان فرهنگ موجود ما خواهد شد. شاید اگر مواردی را بیان کنم و مثالهائی بزنم درک مطلب راحت تر باشد.

  

در دوران کودکی، ایرانی ها به فرزندان خود می آموزند که تنها باشند و به فکر خودشان باشند. در مدرسه برای دانش آموزان مسابقه می گذارند که با قطع موسیقی بلافاصله بر روی صندلی های باقیمانده بنشینند و هر کس دیر بجنبد، می بازد و چون صندلی گیرش نیامده باید از بازی خارج شوند. مادرها برای فرزندانشان خوراکی می گذارند و به آنها تاکید می کنند که برو خوراکی ات را یک گوشه تنها بخور.

در خارج چه اتفاقی می افتد؟ در ژاپن را که سراغ دارم و در بحثی تلویزیونی شنیدم، به دانش آموزانشان می گویند  با اتمام موسیقی همه دانش آموزان باید بر روی صندلی های باقیمانده بنشینند و با اتمام هر مرحله بجای خارج کردن یک دانش آموز از بازی یک صندلی را از بازی خارج می کنند تا دانش آموزان روحیه کار جمعی و همکاری با هم را پیدا کنند. یا در بسیاری از کشورهای غربی و شرقی دیگر گروه های دانش آموزی را تشکیل می دهند تا آنها روحیه کار جمعی پیدا کنند.


نمونه ای دیگر اینکه برخی ایرانی ها منتظرند تا زمزمه گران شدن کالائی در طول روزها و هفته های بعد را بشنوند و آن وقت به فروشگاه ها هجوم برده و در صف خرید آن محصولات بایستند و آن کالا را به مقدار زیادی تهیه و انبار کنند. در عوض عزیزی در یک برنامه تلویزیونی نقل می کرد دوستی ساکن کشور هلند داشته که در موقعیت مشابه این امر اقدام به تهیه آن کالا نموده بود و همسر هلندی او از عمل وی ناراحت شده و عزم را بر اقدام برای طلاق جزم نموده و گفته بود تو در موقع سختی و کمبود کالا چرا بجای مراعات سایرین به فکر خودت بوده ای؟


تعاملات برخی از ما نیز جالب است. با هم بگو بخند می کنیم. ساعتها با دوستانمان خوش می گذرانیم. در خوردن و آشامیدن به هم تعارف می کنیم. در هنگام ورود و خروج از اتاق و ساختمان و... دیگران را بر خود ترجیح می دهیم. اما در رانندگی مان مراعات سایرین را نمی کنیم. در راه رفتن مان در معابر شلوغی مثل پیاده روهای شلوغ و ایستگاه های مترو و... به راحتی به این و آن تنه می زنیم و راه خود را باز می کنیم. در اتوبوس و مترو تا جای خالی گیر می آوریم و می نشینیم، دیگر خدا را بنده نیستیم. سرمان را در موبایلمان می کنیم و یا خود را به خواب می زنیم.


جامعه جمعی از من ها است که در کنار هم جمع شده اند.

اگر من خودخواهی خود را کنار بگذارم ذره ای از جامعه اصلاح می شود.

اگر من ها خودخواهی شان را کنار بگذارند کل جامعه اصلاح می شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد