علیرضا خمسه چندی پیش در برنامه تلویزیونی «رادیو هفت» ماجرای جالبی درباره جابهجایی برادرش در بیمارستان تعریف کرده است.
خمسه ماجرا را این گونه تعریف کرد: ما مجموعا ۹ خواهر و برادر
هستیم، یکی از برادرانمان شبیه ما نیست، سیاه چرده است و قد بلندی دارد.
یک روز این برادر در محل کارش با فردی مواجه میشود، آن فرد به برادر من
میگوید من برادرانی دارم که خیلی شبیه به شما هستند.
حضرت نوح از ابتدا "عبدالغفار" نام داشت.
پس از سالها هدایت مردم و ساختن کشتی و نجات مومنان توسط آن، روزی جبرئیل علیه السلام از جانب خداوند برای حضرت نوح دستور آورد که: دیگر ساخت کشتی لازم نیست و از این پس به ساختن کوزه و ظروف سفالین مشغول شو.
مدتی از این دستور گذشت تا اینکه روزی دوباره جبرئیل بر حضرت نوح نازل شد و فرمود: "خداوند دستور داده تا همه این کوزه ها را بشکنی."
وی از این دستور کمی ناراحت شد. اما آن را اجرا نمود. بعد از جانب خداوند دوباره وحی نازل شد که: ای پیامبر ما، تو از نابود کردن آنچه که ساخته دست خودت بود ناراحت شدی حال آنکه برای گرفتارشدن بندگان و مخلوقات من به عذاب الهی، دست به دعا برداشتی و آنان با عذاب من نابود شدند.
حضرت نوح علیه السلام این سخن را که شنید بسیار ناراحت شد و گریه و نوحه بسیار سر داد و زان پس نوح نامیده شد.
سالهای پیش که تقویم را ورق می زدیم در ردیف مناسبت های روزانه در جلوی روز 20 فروردین نوشته شده بود: شهادت شهید آوینی. کسه که همه او را با صدای گرمش در روایت فتح می شناختند و به یاد می آوردند.
اما سال پیش شورای فرهنگ عمومی که متولی قانونی تنظیم مناسبت های تقویم کشور و اعلان آن برای انتشار از سوی ناشران است، در اقدامی عجیب و با توجیه تداخل این روز با روز ملی فن آوری هسته ای، اقدام به جابجائی شهادت شهید آوینی از 20 فروردین به 21 فروردین نمود. اقدامی که تعجب بسیاری افراد و دلخوری خانواده آن شهید را به دنبال داشت.
سوالی که به ذهن می رسد این است که این اقدام چرا انجام شده؟ و اساسا چه ایرادی دارد که یک روز تقویم حاوی دو مناسبت باشد؟ مگر در تقویم ها تا کنون از این دست موارد کم داشته ایم؟ مثلا روز 28 ماه صفر هم وفات نبی مکرم اسلام است و هم شهادت امام حسن مجتبی علیهماالسلام است.یا مثلا برای 17 ربیع الاول هم ولادت پیامبر ثبت شده و هم ولادت امام صادق (ع)
قرار نیست با جابجائی رویدادهای تاریخی خانه های خالی تقویم هایمان پر شود. اما قرار بر این است که هر چه را در زمانی بیان کنیم که موقع بیان آن است.
به گزارش خبرگزاری فارس، یازده سال از عمر فوتبال حرفهای ایران میگذرد در این سالها ستارههای کاغذی زیادی در فوتبال ایران ظهور کردهاند؛ ستارههایی که نه به خاطر منش و خلق و خوی پهلوانی و مردمداری که بیشتر به خاطر ژستها و تیپهای هالیوودیشان محبوب برخی شدهاند.
فوتبال ایران حرفهای شده اما در این فوتبال حرفهای ارزشها رنگ باخته یا کم رنگ شده است. شاید به همین دلیل است که منشوریهای فوتبال ایران هموار در صدر اخبار هستند و اسم و عکسشان از روی جلد روزنامهها و نشریات کنار نمیرود. شاید قحطی آمده، آن هم از نوع بدش...
اما زمانی که فوتبال ما آماتور بود، زمانی که عشق و تعصب به پیراهن باشگاهی و هواداران و فوتبالدوستان حرف اول را میزد فوتبال این مرز و بوم پرستاره بود.
پس بی دلیل نیست که این روزها نام برخی از ستاره های حرفه ای را با نام همان آماتورها در ورزشگاه فریاد می زنند بلکه بر ابهت و محبوبیت شان افزوده شود.
نوروزی دیگر هم تمام شد. در این نوروز هم بعلت فراغت حاصل از تعطیلات 15 روزه و گاهی بیشتر از آن عدۀ زیادی از مردم مثل من مخاطب برنامه های مختلف صدا و سیما و بویژه برنامه ثابت این چند سال این قبیل مناسبتها یعنی سریال های نوروزی بودند. سریال هائی که فارغ از ریز داستانهای آن در نهایت با خوش بینی محض سازندگان آن به خوش ترین نحو ممکن و نه بهترین آن به پایان رسید.
مثلا پسری که با دختری ازدواج کرده بود در حالی که به دروغ خود را فردی پولدار معرفی نموده بود در نهایت به وصال یار رسید. یا مردی که بعد از جدائی از همسرش بغلت ناتوانی در پرداخت مهریه به زندان رفته بود ابتدا با رضایت همسر سابقش و با تقسیط مهریه آزاد شد اما در نهایت دوباره با هم ازدواج نمودند و قص علی هذا.
گوئی سازندگان این قبیل سریالها در جامعه ای خارج از این جامعه زندگی می کنند که چیزی جز صفا و صمیمیت و یک رنگی و ... نمی بینند. و گوئی مسئولان صدا و سیما از ترس متهم شدن به سیه نمائی - آنچه که درخصوص پخش سریال تا ثریا و... رخ داد- ترجیح می دهند خیلی وارد مسائلی که دغدغه خیلی از مردم است نمی شوند.
مثلا در چند سریال بطور جدی به مشکل اشتغال جوانان که مشکل اول جوانان امروز کشور است پرداخته شده است؟ در چند سریال به مشکلاتی نظیر اجاره نشینی کارمندان، مشکلات مالی بیماران خاص و... پرداخته شده است.
ولی باز هم بی خیال می شیم لابد این افراد همچنان کما فی السابق در اقلیتند که مشکلاتشان مهم نیست.
والسلام.
ابوالقاسم طالبی در پاسخ به سوال یک خبرنگار متواری و ضد انقلاب گفت: من در اینجا متولد شدهام و تا آخر ایستادگی میکنم و تا زمانی که زنده هستم خودم و فرزندانم، میز انگلیسیها را اگر بخواهند چیزی روی آن قرار دهند، میشکنم، ما همیشه ایستادهایم.