سخن نو

به وبلاگ سخن نو خوش آمدید

سخن نو

به وبلاگ سخن نو خوش آمدید

دغدغه های فکری یک کارگردان

بعد از گذشت 4 هفته از آغاز اکران نوروزی فیلم رسوائی در سینماها، بالاخره فرصتی دست داد تا به تماشای این فیلم در یکی از سینماهای مرکزی شهر تهران بروم. ترجیح می دهم برای تمرکز بهتر در هنگام مشاهده فیلم در سانس صبح یا یکی دو سانس اول بعد از ظهر به سینما بروم و این بار هم همینگونه شد.

اما چند نکته توجهم را به خود جلب کرد: اول اینکه استقبال از رسوائی محدود به ساعات پایانی روز نیست و در سانس های اولیه یک روز وسط هفته هم استقبال خوبی از آن می شود. دوم اینکه استقبال از این فیلم منحصر به هیچ طیف خاص نبود به گونه ای که همه گونه افراد با اقسام ظاهرهای مختلف این فیلم را می دیدند. این یکی تعجب خودم را تا حدودی برانگیخت. چراکه از ابتدا معلوم بود که این فیلم دارای محتوای دینی بعنوان محتوای غالب است. همین دو نکته کافی است تا در این نکته تامل کنیم که دغدغه های فکری کارگردان چه بوده که چنین مسائلی را رقم زده است؟

مسعود ده نمکی در قواره کارگردان تا کنون 4 فیلم سینمائی یعنی سه گانه اخراجی ها و رسوائی را ساخته و سریال دارا و ندار و مستند فقر و فحشا را نیز در کارنامه دارد.

ویژگی منحصر به فردی که در 4 اثر سینمائی وی به نحو ملموسی مشترک بوده و دیده می شود این است که ده نمکی دغدغه مسائل دینی را در تولید آثار سینمائی داردولی در تولید هر اثر به سراغ طیفی می رود که بدان تا کنون پرداخته نشده و به نوعی بکر و دست نخورده است. از سوی دیگر این توجه به این موضوعات بکر را باید بدان جهت حائز اهمیت دانست که تبدیل به نوعی تابو شده و حتی متدینین هم به سراغ آن که نمی روند هیچ، حتی بدان فکر نمی کنند.

در این عرصه ده نمکی را باید شجاع قلمداد نمود. چرا که شکستن این قبیل تابوها در بسیاری مواقع ممکن است با واکنش منفی جامعه حتی متدینین مواجه شود.

شاهد مثال اینکه در اخراجی های 1 ده نمکی به سراغ عده ای رفت که به زعم عموم رزمنده ها و متدینین آن روزها هیچ سنخیتی با محیط جبهه نداشتند. حتی پس از ساخت و در زمان اکران هم با مخالفت هائی از سوی برخی مواجه شد که تصور می کردند قرار است همه رزمندگان را اینگونه نشان دهند.

اخراجی های 2 را باید تا حدود زیادی دنباله اخراجی های 1 دانست اما اخراجی های 3 با محتوائی سیاسی ساحته شد که این امر نیز به نوعی تابوشکنی در ساخت آثار سیاسی در ایران تبدیل شد. به گونه ای که پس از آن شاهد تولید فیلم هائی نظیر قلاده های طلا بودیم.

اما رسوائی. این فیلم را باید به لحاظ محتوا فیلمی دینی دانست که با آثار دیگر ده نمکی کمی متفاوت است. تلاش یک روحانی برای کمک به دختر جوانی که در محله خود آدم خوش نامی نیست و داستانهائی که در این راه پیش می آید و گفتگوهائی که بین این دو نفر شکل میگرد محور این فیلم است.

شاید اگر قرار بود بسیاری کارگردان های دیگر فیلمی با این حال و هوا بسازند چنین می ساختند که مثلا آن دختر با فلان حاجی پولدار یا فلان پسر محل ازدواج می کند یا بخاطر خلاف هایش دستگیر شده و در زندان پشیمان می شود یا....

رفتن به سراغ روحانی محل و کشاندن پای وی به داستان را انصافا باید سخت ترین راه ممکن برای پرداختن به چنین موضوعی دانست. چرا که در زندگی واقعی ما به ندرت اتفاق می افتد که یک روحانی به دنبال چنین کارهائی بیفتد. بسیاری از روحانیون و ائمه جماعات مساجد در عصر ما اگکر بخواهند خیلی نسبت به حل مشکل مردم همت گذارند، ساعتی را در مسجد به حل مشکل مسجدی هایشان می پردازند و دیگر در کوچه و بازار به دنبال این قبیل کارها نیستند.

هرچند اگر قرار بود من رسوائی را بسازم شاید چنین پیش می رفتم که برای روحانی محل یک همسر هم قرار می دادم که در صحنه های مربوط به خانه کنار حاج آقای محل باشد و از سوئی در کلام و رفتارش هم بر افسانه تاثیرگذارتر باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد