امروز شصت و سومین سالگرد کودتای آمریکایی 28 مرداد سال 1332 است. کودتایی که با دخالت دو دولت خارجی آمریکا و انگلستان صورت گرفت. در این مطلب به مرور مجموعه ای از مطالب این رویداد مهم تاریخ معاصر ایران خواهیم پرداخت.
بازخوانی نامه آیت الله کاشانی به مصدق در 27 مرداد 1332 (1)
آیت الله کاشانی در قسمتی از نامه خود به مصدق در 27
مرداد 32، به اعتماد بی جای مصدق به آمریکا اشاره کرد و نتیجه این اعتماد
را چیزی جز غارت نفت ایران توسط غرب ندانست و خطاب به مصدق نوشت: «همانطور
که در آخرین ملاقاتم در دزاشیب به شما گفتم و به هندرسن هم گوشزد کردم که
آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسیها کمک کرد و حالا به صورت ملی و
دنیاپسندی میخواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد.»
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ پس از آنکه کودتای 25 مرداد 1332 علیه
دولت مصدق شکل گرفت، همچنان احتمال طرحریزی یک کودتای دیگر و با ابعاد
وسیعتر محتمل به نظر میرسید. از همینرو آیتالله کاشانی که در مبارزات
ملی شدن صنعت نفت در صف اول حضور داشت، ضمن نگارش نامهای به مصدق در روز
27 مرداد 1332، علاوه بر هشدار به او درمورد وقوع کودتای احتمالی، نکاتی را
به وی متذکر شد و اشتباهات گذشته مصدق را به وی یادآوری کرد. با این حال
پاسخ مصدق به نامه آیتالله کاشانی، سرشار از غرور بود.
*** متن نامه آیتالله کاشانی به مصدق***
متن نامه آیتالله کاشانی به مصدق در روز 27 مرداد 32، درست یک روز قبل از کودتای 28 مرداد به این شرح است:
«حضرت نخست وزیر معظم جناب آقای دکتر مصدق دام اقباله
عرض
میشود، اگر چه امکاناتی برای عرایضم نمانده ولی صلاح دین و ملت برای این
خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرضورزیها و بوق و
کرنای تبلیغات شما، خودتان بهتر از هر کس میدانید که همِّ و غم در نگهداری
دولت جنابعالی است، که خودتان به بقاء آن مایل نیستید.
از
تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر بر من مسلم است که میخواهید
مانند سیام تیر کذایی یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید.
حرف این جانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندوم نشنیدید و مرا لکه
حیض کردید. خانهام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و
مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید و حالا نه مجلسی است و نه
تکیهگاهی برای این ملت گذاشتهاید.
زاهدی را که من با زحمت در
مجلس تحتنظر و قابل کنترل نگاه داشته بودم با لطایفالحیل خارج کردید و
حالا همانطور که واضح بوده درصدد به اصطلاح کودتا است. اگر نقشه شما نیست
که مانند سیام تیر عقبنشینی کنید و به ظاهر قهرمان زمان بمانید، و اگر
حدس و نظر من صحیح نیست که همانطور که در آخرین ملاقاتم در دزاشیب به شما
گفتم و به هندرسن هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت از
انگلیسیها کمک کرد و حالا به صورت ملی و دنیاپسندی میخواهد به دست
جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد. و اگر واقعاً با دیپلماسی نمیخواهید
کنار بروید، این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود، که من شما را
با وجود همه بدی های خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا به
وسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم، که فردا جای هیچگونه
عذر موجهی نباشد. اگر به راستی در این فکر اشتباه میکنم با اظهار تمایل
شما، سیدمصطفی و ناصرخان قشقایی را برای مذاکره خدمت میفرستم، خدا به همه
رحم بفرماید. ایام به کام باد.
سیدابوالقاسم کاشانی/ 27 مرداد 1332»
***پاسخ مغرورانه مصدق به نامه آیتالله کاشانی***
مصدق در پاسخ نامه آیتالله کاشانی نوشت: 27 مرداد ماه مرقومة
حضرت آقا توسط آقای حسن سالمی زیارت شد "اینجانب مستظهر به
پشتیبانی ملت ایران هستم." والسلام. دکتر محمد مصدق
*** محورهای مهم نامه آیتالله کاشانی به مصدق ***
این مکالمه بسیار حائز اهمیت است و نکات قابل تاملی دارد که در ادامه به آن اشاره میشود.
1-
آیتالله کاشانی در این نامه مصدق را به یاد مظالمی میاندازد که نسبت به
وی روا داشته است و دیگر "امکاناتی برای عرایض" او باقی نگذاشته است.
کاشانی به خصوص، مصدق را به یاد واقعه دهم مردادماه میاندازد که حزب
پانایرانیست به خانه وی حمله کرد و دست به قتل و جرح زد: «مرا لکه حیض
کردید، خانهام را سنگباران و فرزندانم را زندانی فرمودید.» کاشانی با همه
این رفتار، مینویسد: «صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از
احساسات شخصی است. علیرغم غرضورزیها و بوق و کرنای تبلیغات شما، خودتان
بهتر از هر کس میدانید که هم و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است که
خودتان به بقای آن مایل نیستید.»
2- آیتالله کاشانی
در این نامه دو اشتباه بزرگ مصدق را، که بعداً امکانی برای کودتا شد، به
مصدق گوشزد میکند و این را باید از دقت نظر آیتالله برشمرد:
الف)
انحلال مجلس: «حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندوم
نشنیدید... و مجلسی را که ترسی داشتید شما را ببرد بستید و حالا نه مجلسی
هست و نه تکیهگاهی برای این ملت گذاشتهاید.»
بی شک
یکی از اشتباهات مصدق، انحلال مجلس بود. انحلال مجلس با شعارهای دموکراتیک
مصدق و جبهه ملی سازگار نبود و آنها را نزد مردم دیکتاتور معرفی کرد.
محمدرضا پهلوی نیز منتظر انحلال مجلس توسط مصدق بود تا بهانهای برای
سرنگونی مصدق داشته باشد. محمدرضا پهلوی در ملاقات با "شوارتسکف" گفته بود:
«اگر مصدق رفراندوم خود را به اجرا بگذارد و مجلس را منحل کند، آن گاه خود
او بر طبق قانون اساسی برای برکناری مصدق و آوردن نخست وزیر مورد نظر خود
اختیارات کامل خواهد داشت.»
انحلال مجلس نه تنها مصدق
را از چشم آزادیخواهان انداخت، بلکه آینده را نیز از یک مجلس نیمبند
محروم کرد. با این که کودتاچیان عمل مصدق را در انحلال مجلس، غیرقانونی
اعلام کرده بودند، پس از به قدرت رسیدن حاضر نشدند همان مجلس را تجدید
کنند. آنها عمل مصدق را بهانه قرار دادند و مجدداً انتخاباتی راه انداختند و
افراد مورد نظر را به مجلس آوردند تا بتوانند مسئله نفت را همان طوری که
استعمارگران می خواهند به تصویب برسانند.
ب) اخراج
زاهدی از مجلس: زاهدی در اعتراض به تحت تعقیب قرار گرفتن خود در مجلس متحصن
بود، اما با فشار نخست وزیر، از تحصن خارج شد و در شمال تهران مخفی شد.
آیتالله کاشانی در اعتراض به این عمل مصدق نوشت: «زاهدی را که من با زحمت
در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگاه داشته بودم با لطایف الحیل خارج کردید و
حالا همان طور که واضح بوده درصدد به اصطلاح کودتاست.» این نیز یکی از
اشتباهات بزرگ مصدق و مؤید دقت ظریف آیتالله کاشانی بود. خروج زاهدی از
مجلس برای زاهدی و طراحان کودتا یک پیروزی تعیینکننده بود. به محض این که
وی از مجلس اخراج شد، مأموران سیا با وی رابطه برقرار کردند. در اسناد
سازمان CIA آمده است که «ایستگاه، اکنون با زاهدی که ۲۱ ژوئیه/۳۰ تیر،
پناهگاه خود در مجلس را ترک گفته بود، تماس مستقیم برقرار کرد.»
3-
آیت الله کاشانی در این نامه، یکی از جنبههای رفتاری سیاسی مصدق را به وی
تذکر میدهد. مصدق در طول تاریخ سیاسی خود نشان داد که هرجا فرصت مناسبی
برای کسب وجهه او وجود داشت، به میدان مبارزه میآمد و هر جا جان یا آبروی
او را در معرض خطر قرار میگرفت، صحنه را ترک میکرد. مصدق در جریان بیست و
پنجم تیرماه ۱۳۳۱ بدون مشورت با همکاران و جبهه ملی استعفا داد و به خانه
رفت. وقتی مردم قیام کردند و محمدرضا پهلوی را مجبور به عقبنشینی و قوام
را مجبور به استعفا کردند، از خانه بیرون آمد و روی کرسی صدارت نشست.
آیتالله
کاشانی این رفتار عافیت طلبانه مصدق را یادآور میشود و حدس میزند این
بار نیز مصدق با طرح یک نقشه دیگر، یعنی چشمپوشی از توطئه زاهدی، تصمیم
دارد تا با یک ژست ملی و مظلومانه خود را از درگیریهای کمرشکن نجات دهد.
آیتالله کاشانی مینویسد: «از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازیهای
اخیر بر من مسلم است که میخواهید مانند سی ام تیر کذایی، یک بار دیگر ملت
را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید...اگر نقشه شما نیست که مانند سی ام تیر
عقب نشینی کنید و به ظاهر قهرمان زمان بمانید... و اگر واقعاً با دیپلماسی
نمیخواهید کنار بروید، این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود که
من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک
کودتا به وسیله زاهدی... آگاه کردم که فردا جای هیچگونه عذر موجهی نباشد.»
4- آیت الله کاشانی در قسمتی از نامه خود، به اعتماد
بی جای مصدق به آمریکا اشاره کرد و نتیجه این اعتماد را چیزی جز غارت نفت
ایران توسط غرب ندانست و خطاب به مصدق نوشت: «همانطور که در آخرین ملاقاتم
در دزاشیب به شما گفتم و به هندرسن هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن
نفت از انگلیسیها کمک کرد و حالا به صورت ملی و دنیاپسندی میخواهد به
دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد.»
*** رفع شبهه جعلی بودن نامه آیتالله کاشانی به مصدق ***
بعضی
از افراد مغرض در اصالت نامه آیتالله کاشانی به مصدق در 27 مرداد تردید
کردهاند و انتشار این نامه را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تأییدی بر
تردید خود دانستهاند. پس از چاپ خاطرات ناصرخان قشقایی نیز، دلیل جدیدی بر
رد اصالت این نامه گرفته اند؛ زیرا آیت الله در این نامه مینویسد که «اگر
به راستی در این فکر اشتباه میکنم با اظهار تمایل شما، سید مصطفی و
ناصرخان قشقایی را برای مذاکره خدمت میفرستم.» حال آن که ناصرخان در آن
ایام طبق خاطرات خود در فارس بوده است.
با دقت در نامه و پاسخ آن به دلایل ذیل، هیچ شبههای در اصالت نامه وجود ندارد:
1-
خط نامه با سایر نامههای آیتالله و خطوط وی هیچ تفاوتی ندارد و با
کارشناسی مشخص است که خط، خط آیت الله کاشانی است و امضای پاسخ نیز امضای
مصدق است.
2- هر کس با محتوای نامههای آیتالله
کاشانی و نوشتههای دکتر مصدق آشنایی داشته باشد، قطع به اصالت به این دو
نامه پیدا میکند. محمدعلی همایون کاتوزیان در این مورد میگوید: «نظر این
جانب بر این است که این نامهها جعلی نیستند، خاصه به این دلیل که پاسخ
مصدق را به کاشانی هیچ نابغهای نمیتوانسته است به این خوبی جعل کند.»
3-
اشکال نبودن ناصر خان در تهران، موجه به نظر نمیرسد. ناصر خان از یاران
نزدیک مصدق بود که به آیتالله کاشانی نیز احترام میگذاشت و بسیاری از
پیامها توسط وی بین این دو ارسال میشد. از این رو، آیتالله قصد داشته
است تا سخنهایی را که نمیشده در نامه بنویسد، به وسیله ناصر خان بفرستد.
قطعاً، آیتالله کاشانی از غیبت ناصرخان بیاطلاع بوده است و این بیاطلاعی
چنان معمولی است که امکان اتفاق آن بسیار زیاد است. چنان چه کاتوزیان نیز
مینویسد: «این به هیچ وجه ثابت نمیکند نامه کاشانی به مصدق جعلی است...
معلوم نیست کاشانی از نبودن ناصر خان در تهران باخبر بوده است.»
4-
این نامه، تنها بعد از انقلاب منتشر نشده است، بلکه قبل از پیروزی انقلاب
اسلامی در کتاب پاسخ به کتاب «گذشته چراغ راه آینده است» نیز به چاپ رسیده
است. حجت الاسلام خسروشاهی در مورد نامه آیتالله کاشانی به مصدق از احسان
طبری که در خاطرات خود به آن اشاره میکند، سؤال میکند. طبری در پاسخ
میگوید: «نسخهای فتوکپی شده از این نامه، قبل از انقلاب اسلامی در آلمان
توسط یکی از دوستان در اختیار من قرار گرفت تا در نوشتن تاریخ ایران و
خاطرات خود از آن استفاده کنم.»
5- یکی از ادله
مخالفین بر نفی نامه این است که دکتر "حسن سالمی" در آن زمان در زندان مصدق
به سر میبرده و نمی توانسته این نامه را به مصدق برساند؛ ولی اسناد و
مدارک غیرقابل انکار نشان میدهد که آقای سالمی در ۲۵ مرداد از زندان آزاد
شده است. به علاوه خود دکتر سالمی نیز طی مقالهای به تمامی شبهات درمورد
این نامه پاسخ داده است.
نقش سازمان های جاسوسی آمریکا و انگلستان در کودتای 28 مرداد
سرویس یا سازمان اطلاعات مرکزی
انگلستان، اینتلیجنت سرویس ترکیبی از دستگاه های مختلف است که زیر نظر نخست
وزیری و وزارت دفاع فعالیت می کند. تأسیس
این سازمان به قرن شانزدهم باز می گردد؛ زمانی که انگلستان درحال رقابت با
سایر کشورهای دنیا بود. این سازمان در طول تاریخ تأسیس خود با توجه به
نیازهای انگلستان به اشکال متفاوت و جدیدی ظاهر شد تا اینکه بیشترین رشد و
تکامل آن در جنگ جهانی دوم، به واسطه وجود رقابتهای بسیار شدید بر سر نظام
هیتلری آلمان حاصل گردید.از
بخشهای مهم اینتلیجنت سرویس تهران به SIS (سرویس اطلاعات مخفی که متولی
بخش جاسوسی در سایر نقاط جهان است اشاره نمود. که گاهی به اشتباه، با نام
(MI6) از آن یاد می شود. و اما سازمان سیا؛ که از سازمان جاسوسی انگلستان
بسیار نو پاتر است؛ این سازمان، تکامل یافته سازمان جاسوسی نظامی امریکا در
طول جنگ است و تأسیس آن در سال 1947، و دوران ریاست «آلن دالس» بازمی
گردد.
آمریکا
با تجربیات جنگ دوم جهانی و استفاده از آن، به عنوان سازمانی با چند زیر
مجموعه همچون؛ «FBI»؛ که وظیفه حفظ امور امنیتی را درداخل خاک امریکا
برعهده دارد، و یا «DIA» سازمان جمع آوری اطلاعات نظامی تشکیل شده است. سیا
یا آژانس بین المللی اطلاعات، وظیفه ی هماهنگی و مدیریت بین این سازمان ها
را برعهده دارد. سازمان سیا، در آغاز مسئولیت جمع آوری اطلاعات پنهان را
در سراسر دنیا برعهده داشت؛ اما، امروز گامی فراتر از فعالیت های خود نهاده
است که از آن، به عنوان «عملیات پنهان» یاد می شود. در این مورد، آقای
اِستان ترنر، رئیس سابق سیا از آن به عنوان «حیله های کثیف» یاد می کند.
طرح عملیات پنهان به این صورت است که هرگاه منافع کشورهای سلطه گری مانند
امریکا و انگلیس در کشوری مورد خطر واقع شود و آن کشور نتواند بطور مستقیم
از منافع خود دفاع کند، به عملیات پنهان متوسل می شود. ضمنا لازم به توضیح
است که بیان چنین طرحی در کنگره امریکا، سبب پیدایش تناقض گردید و با
پیروزی طرفداران آن نیز همراه بود، چرا که استدال آنان حفظ منافع آمریکا به
هر قیمتی بود. اوج این عملیات در سال 1960 بود؛ که امریکا در امور 47 کشور
دنیا دخالت داشت، از نمونه این موارد می توان به کودتای 28 مرداد نیز
اشاره کرد.
اسنادی
مربوط به این کودتا توسط سازمان سیا منتشر شد. کودتا 28 مرداد، طی عملیاتی
به نام آژاکس (چکمه) به وقوع پیوست و طراح اصلی عملیات نیز «جرج کندی
یانگ» (1990 1911) بود.
«نیجل
وست» (مورخ نیمه رسمی سرویس اطلاعاتی بریتانیا) نخستین کسی است که بطور
مشروح درباره ی نقش یانگ در کودتای 28 مرداد سخن گفته است. وست در کتاب
«جاسوس فحایر» که در سال 1992 در لندن منتشر شد مینویسد: در سال 1951 یانگ
طرحی را به دولت بریتانیا ارائه کرد که با نام «رمز عملیات باکانیر»
شناخته می شود. این طرح پیش درآمد طرح کودتای 28 مرداد 1332 است. باکانیر
به معنی دزد دریایی است. و این نامی است که مقامات سرویس اطلاعاتی بریتانیا
به دکتر محمد مصدق نخست وزیر ایران داده بودند. عملیات باکانیر طرحی بود
برای باز پس گیری اموال ملی شده شرکت نفت انگلیس و ایران، دولت کلمنت این
طرح را رد کرد، اما در اواخر این سال حزب محافظه کار به رهبری «وینستون
چرچیل» زمام قدرت را به دست گرفت و بدین ترتیب اوضاع به سود یانگ دگرگون
شد. و سرجان سینگر رئیس جدید MI6 را به عنوان قائم مقام خود منصوب کرد. طرح
مردود شده عملیات باکانیر با نام جدید عملیات چکمه به تصویب رسید و با
همکاری سیا به مرحله عمل درآمد.
این
درحالی است که «هندرسون» سفیر سابق امریکا در ایران در مورد طرح عملیات
آژاکس چنین گفته است: «طرح نهایی عملیات در ایران به نمایندگی از سازمان
سیا و اینتلیجنت سرویس تصویب شده بود در روز 19 ژوئن، برای تصویب نهایی در
اختیار وزارت امورخارجه انگلیس قرار گرفت. در اواسط سال 1953 امریکا و
انگلیس طرح آژاکس را صادر کردند و فرماندهی عملیات به عهده «کرومیت روزولت»
رئیس بخش خاور نزدیک در سازمان سیا واگذار شد.
با
این حال سازمان سیا فرماندهی عملیات را به عهده ی کرومیت روز ولت گذاشت که
وی، خود در این باره می گوید: «زاهدی عضو سابق کابینه مصدق بهترین جانشین
برای مقام نخست وزیری بود. بنابراین با نزدیکی در باکسوت نظامی او را در
جریان عملیات و هدف نهایی؛ یعنی انتصاب او در مقام نخست وزیری ایران قرار
دادیم. همچنین آماده کردن شخص شاه، هدف دیگر این عملیات بود؛ چرا که آمادگی
وی تضمین کننده کمک های لازم از پادگان های نظامی و به رسمیت شناختن نخست
وزیر جدید بود. اما از آنجا که شاه شخصی متزلزلی بود، برای آمادگی او از
شیوه های گوناگونی استفاده کردیم.» در این هنگام سازمان سیا «دونالد ویلبر»
را به عنوان مشاور مخفی طرح انتخاب می کند. طبق سخنان خود ویلبر، «شاهدخت
اشرف پهلوی را از اروپا روانه ایران کردیم تا شاه را آماده سازد و به وی
تفهیم کند که امریکا و انگلیس چه خواسته هایی دارند و همچنین، برای سفر
ژنرال شوارتسکف و فرمانده سابق نظامیان درایران، به این کشور ترتیبات لازم
داده شود. وظیفه شوارتسکف در ایران، شرح مراحل پیشنهادی، گرفتن فرمانهای
امضاء شده برای برکناری مصدق، و نیز انتصاب زاهدی به نخست وزیری و
فراخواندن ارتش به وفاداری نظام سلطنتی بود.» راه دیگری که سازمان جاسوسی
در پیش گرفته بود ارتباط با نمایندگان مجلس بود که این موضوع توسط عوامل
انگلیسی صورت می گرفت.
اینتلیجنت
سرویس معتقد بود کسانی که به هیچ جناح سیاسی وابسته نیستند، برای این طرح
مفیدتر هستند. روزولت پس از ملاقاتهای اشرف و شوارتسکف با شاه، به نمایندگی
از سوی آیزنهاور و چرچیل، به دیدار شاه رفت. ملاقات او با شاه در نیمه های
شب، و کاملاً مخفیانه صورت گرفت. در این ملاقات روزولت جزئیات نقشه کودتا و
امکانات و عوامل را با شاه در میان گذاشت ودر نهایت، زمان های مورد نیاز
کودتا (فرمان عزل مصدق و انتصاب زاهدی) را از شاه دریافت کرد. بجز
اینتلیجنت سرویس و سیا، یک سازمان صهیونیستی مستقل از سازمانهای موساد و
اسرائیل در کودتای 28 مرداد نقش داشتند.
1- برگرفته از کتاب بازخوانی نهضت ملی ایران
منبع باشگاه خبرنگاران جوان