سخن نو

به وبلاگ سخن نو خوش آمدید

سخن نو

به وبلاگ سخن نو خوش آمدید

زندگینامه خسروی سینمای ایران

28 تیرماه مصادف است با سالگرد درگذشت خسرو شکیبایی، خبری ناگهانی که بسیاری را شوکه کرد و رفتنی که خیلی زود بود. «خسرو شکیبایی در سن ۶۴ سالگی درگذشت.» خبر همین بود و هیچکس آن را باور نمی‌کرد. باور نمی‌کرد که آقای هامون سینمای ایران، قید زندگی را زده و تسلیم بیماری‌اش شده باشد.

 خسرو شکیبایی در ۷ فروردین ۱۳۲۳ در تهران متولد و در ۲۸ تیر ۱۳۸۷ دار فانی را وداع گفت. در شناسنامه نامش خسرو است ولی خانواده و نزدیکان او را محمود صدا می‌کردند. پدر خسرو سرگرد ارتش بود و وقتی او ۱۴ ساله بود بر اثر سرطان از دنیا رفت. او فارغ‌التحصیل بازیگری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود


خسرو شکیبایی,خسرو شکیبایی و همسرش,خسرو شکیبایی شعر,[categoriy]

 

  

خسرو شکیبایی در سال‌های 1347 تا 1349 به گویندگی فیلم در استودیو شهاب پرداخت و از  سال 1354 به  فعالیت در دنیای تئاتر رو آورد. با بازی در نقش کوتاهی در فیلم خط قرمز (مسعود کیمیایی، ۱۳۶۱) به سینما آمد. و تا سال ۱۳۶۸ در نقشهایی ظاهر شد. از جمله در فیلمهای دزد و نویسنده، ترن و رابطه خوب ظاهر شد. اما از بازی در فیلم هامون (داریوش مهرجویی، ۱۳۶۸) بود که نام خسرو شکیبایی سر زبا‌ن‌ها افتاد. او برای بازیش در همین فیلم از هشتمین جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین دریافت کرد و تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت.


وی از سال ۱۳۶۸ به بعد، دیگر نتوانست از جلد حمید هامون بیرون بیاید و حمید هامون را در انواع و اقسام لباسها و تیپهای مختلف تکرار کرد. اما توانایی هایش را در چند فیلم به معرض نمایش گذاشت: بازی او در دو فضای کاملاً متفاوت در فیلم کیمیا (احمدرضا درویش، ۱۳۷۳) و بازی متفاوت او در فیلم کاغذ بی خط (ناصر تقوایی، ۱۳۸۰). در تلویزیون هم موفق بود. از همان زمان که در نقش مدرس بازی کرد و آن مونولوگ طولانی معروفش را اجرا کرد تا بازی در مجموعه تلویزیونی روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، تفنگ سر پر و این اواخر هم که مجموعه تلویزیونی در کنار هم را روی آنتن دارد.


او آخرین جایزه‌اش را از ششمین جشن ماهنامه دنیای تصویر برای بازی در فیلم کاغذ بی خط دریافت کرد. پس از گذشت نزدیک به ۲۲ سال از اولین حضورش در سینمای مسعود کیمیایی، بار دیگر و اینبار در کنار عزت‌الله انتظامی در فیلمی از مسعود کیمیایی ایفای نقش کرد: «حکم» (۱۳۸۳) خسرو شکیبایی علاوه بر هنرنمائی درنقش آفرینی در سینما و تئاتر، برخی از شعرهایی سهراب سپهری و چند دکلمهً دیگر را به صورت دکلمه خوانی, خوانده اند.


 آلبومهای موسیقی

پری خوانی
حجم سبز (سهراب سپهری)
نشانی ها


 جوایز

برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر:

هامون / هشتمین دوره
کیمیا / سیزدهمین دوره
نامزد سیمرغ بلورین:

یکبار برای همیشه / یازدهمین دوره
سایه به سایه / پانزدهمین دوره
کاغذ بی خط / بیستمین دوره

 

فیلمها

خط قرمز (مسعود کیمیایی – ۱۳۶۱)
دادشاه (حبیب کاووش – ۱۳۶۲)
صاعقه (۱۳۶۴)
رابطه (پوران درخشنده – ۱۳۶۵)
دزد و نویسنده (کاظم معصومی – ۱۳۶۵)
ترن (امیر قویدل – ۱۳۶۶)
شکار (مجید جوانمرد – ۱۳۶۶)
هامون (داریوش مهرجویی – ۱۳۶۸)
عبور از غبار (پوران درخشنده – ۱۳۶۸)
ابلیس (احمدرضا درویش – ۱۳۶۸)
جستجو در جزیره (مهدی صباغزاده – ۱۳۶۹)
سارا (داریوش مهرجویی – ۱۳۷۱)
پرواز را بخاطر بسپار (حمید رخشانی – ۱۳۷۱)
یکبار برای همیشه (سیروس الوند – ۱۳۷۱)
بلوف (ساموئل خاچیکیان – ۱۳۷۲)
کیمیا (احمدرضا درویش – ۱۳۷۳)
پری (داریوش مهرجویی – ۱۳۷۳)
درد مشترک (یاسمین ملک نصر – ۱۳۷۳)
لژیون (سیدضیاءالدین دری – ۱۳۷۳)
سایه به سایه (علی ژکان – ۱۳۷۴)
خواهران غریب (کیومرث پوراحمد – ۱۳۷۴)
سرزمین خورشید (احمدرضا درویش – ۱۳۷۴)
عاشقانه (علیرضا داودنژاد – ۱۳۷۴)
روانی (داریوش فرهنگ – ۱۳۷۶)
زندگی (اصغر هاشمی – ۱۳۷۶)
دختردایی گمشده (داریوش مهرجویی – ۱۳۷۷)
میکس (داریوش مهرجویی – ۱۳۷۸)
دختری بنام تندر (حمیدرضا آشتیانی پور – ۱۳۷۹)
کاغذ بی خط (ناصر تقوایی – ۸۰/۱۳۷۹)
مزاحم (سیروس الوند – ۱۳۸۰)
اثیری (محمدعلی سجادی – ۱۳۸۰)
صبحانه برای دو نفر (مهدی صباغزاده، ۱۳۸۲)
ازدواج صورتی (منوچهر مصیری، ۱۳۸۳)
سالاد فصل (فریدون جیرانی، ۱۳۸۳)
حکم (مسعود کیمیایی، ۱۳۸۳)
ستاره ها (فریدون جیرانی، ۱۳۸۴)
عروسک فرنگی (فرهاد صبا، ۱۳۸۴)
چه کسی امیر را کشت؟ ( مهدی کرم‌پور, ۱۳۸۵)

 

مجموعه های تلویزیونی

خانه سبز (مجموعه – بیژن بیرنگ، مسعود رسام – ۱۳۷۵)

سرزمین سبز (مجموعه – بیژن بیرنگ، مسعود رسام –۱۳۷۶)

کاکتوس (مجموعه سری اول – محمدرضا هنرمند – ۱۳۷۷)

تفنگ سرپر‌ (مجموعه – امرالله احمدجو ۷۹– ۱۳۷۸)
در کنار هم (مجموعه تلویزیونی – فتحعلی اویسی- ۱۳۸۱)



چرا خسرو شکیبایی شب قبل از مرگ به فرزندش سیلی زد ؟

پویا شکیبایی تعریف می کرد که شب قبل از فوت خسرو شکیبایی کاری کرده که او تا آخر عمر از یادش نمی رود. پویا می گوید بابا در سه چهار شب آخر قبل از مرگ نا و توان حرف زدن نداشت و حتی توان بلند شدن از جایش را نداشت . با این حال شب قبل از مرگ پویا را با اشاره صدا می زند که پیش او برود. همین که پویا کنار او می نشیند شکیبایی نیم خیز می شود و بدون هیچگونه توضیحی سه کشیده ی محکم به گوش پویا می زند .

پویا بعد از این اتفاق عجیب مات و مبهوت به او نگاه می کند. همسر و دیگر نزدیکان شکیبایی می گویند هرچه فکر کردیم تا علت کار او را بفهمیم به جایی نرسیدیم تا اینکه شبی پویا گفت احتمالا پدر توان حرف زدن نداشته و خواسته با این کارش به او بفهماند که بعد از رفتن من مسئولیت خانواده بر عهده اوست . ...فهمیدم که مرگ را هم زندگی باید کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد